خاطرات من و دوستانم در هفتکل مصطفی خلیلی و علی عوض نژاد
| ||
|
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد. دکتر گفت به فلان سیرک برو آنجا دلقکی هست؛ اینقدر می خنداندت که غمت از یادت برود. مرد لبخند تلخی زد و گفت: من همان دلقکم! نظرات شما عزیزان: احمد
![]() ساعت15:03---16 فروردين 1392
جالب بود خیلی
|
خرداد 1392 اسفند 1391 آبان 1391 |
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |