خاطرات من و دوستانم در هفتکل مصطفی خلیلی و علی عوض نژاد
| ||
|
من فکر نمی کردم که کسی خونه نباشه. فکر می کردم برق نیست و صدای زنگ نمی ره. برای همین سنگ پرت کردم و کارم رو خراب کردم. نمی دونستم که من قابل نیستم و درم رو باز نمی کنن!!! نظرات شما عزیزان: |
خرداد 1392 اسفند 1391 آبان 1391 |
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |